ادعای بزرگ شدن
بچه بودم. درخت ها که میوه می دادند، دستم نمی رسید میوه بچینم. حالا کافی بود، بزرگتری رد شود و بگوید: “اگه تونستی ازش میوه بچینی”
خودم را کش می دادم و انگشت هایم از هم باز می شد تا بلکه گوشه دستم بخورد به آن سیب و از بالای درخت برسد به دستم. سالها بعد قد کشیدم. آنقدر که تمام سیب ها در دستم جا شد.
ولی هنوز نمی دانم کی آنقدر قد می کشم که قد ادعاهایم باشم.
قد همان حرفهایی که می زنم.
قد انتظار کشیدن، قد شیعه بودن، قد علوی ماندن.
خدا کند
قد بکشم تا بلکه نوک انگشتمان گیر کند به ولایت امیر المومنین (ع) و میوه باغش به چشمم برسد.
می دانید؛
ای کاش تا غدیر نرسیده قد ادعایمان شویم. بلند بالا شویم برای ایستادن پشت امام زمانمان.
#غدیر
#حوزه_علمیه_خرمشهر
فرم در حال بارگذاری ...